کد مطلب:30688 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

دانش و آموزش از دیدگاه امام علی











دكتر نورالله كسائی

پس از قتل عثمان در سال 35 هجری مسلمانان اعم از مهاجر و انصار از امام علی بن ابی طالب (ع) خواستند تا در امر خلافت با آن حضرت بیعت كنند. امام علی (ع) بیعت را به شرط حضور در مسجد و رضایت عموم مردم پذیرا شد و بزرگانی از مهاجر و انصار در سبقت و حسن سابقه علی (ع) در اسلام و پایگاه والا و بی همتای او در دیانت و دانش در بین اصحاب نخستین پیامبر سخنانی رسا سر دادند.

ثابت بن قیس بن شماس خطیب انصار گفت: به خدا سوگندای امیرمؤمنان اگر در حكومت بر تو پیشی گرفتند در دیانت از تو بازماندند. آنان در آنچه نمی دانستند به تو نیازمند و تو با پشتوانه دانش خویش از همگان بی نیاز بوده ای، خزیمة بن ثابت انصاری گفت: ای امیرمؤمنان ما برای ما برای امر خلافت سزاوارتر از تو نیافتیم كه تو از نخستین ایمان آورندگان و دانشمندترین مردم در شناخت خدائی و... آنچه را كه دیگران دارند، داری و آنچه را كه تو داری دیگران ندارند و... پس مالك بن حارث اشتر نخعی برخاست و گفت: ای مردم این علی (ع) میراث دار دانش انبیاء است كه فضائل انسانی در وجود او كمال یافته و هیچ یك از پیشینیان و پسینیان را در حسن سابقه و دانش و بینش او تردیدی نیست. بر این منوال بود شهادت دیگر بزرگان حاضر در بیعت در دانش و درایت و دادگری و... امام علی (ع).[1] با اینهمه كارشكنی ها، فریبكاری ها و دستاویز قراردادن قتل عثمان از سوی آنان كه عدالت علی را با دنیاپرستی و انحرافهای مادی و معنوی خویش ناسازگار می یافتند از همان روزهای نخستین خلافت آغازاین[2] كارشكنی ها سرآغاز جنگ های درونی در جامعه نو مسلمان شد كه به انتقال مركز خلافت از مدینه به كوفه انجامید و جنگ های تحمیلی جمل و صفین و نهروان و ضایعات بسیار مادی و معنوی ناشی از این زد و خوردهای خونین زمینه را برای انحراف فكری جامعه اسلامی چنان فراهم ساخت كه امویان به ظاهر به اسلام گرائیده (طلقا) رندانه و ریاكارانه زمینه ها را برای حضورفعال در عرصه حكمرانی در قلمرو اسلام برای خویش تدارك دیدند و تنی چند از سابقهداران در اسلام از قربانیان و فریب خوردگانی شدند كه نیرنگ های معاویه آنان را ازمسیر حكومت خداپسندانه و سیرة دادگرایانه علی (ع) به بیراهه برده بود.[3] دامنه نفاق زراندوزان و افزون طلبانی كه دیگر عدل علی (ع) را برنمی تافتند و حكومت بر مجاری حق او را پایانی برای سوءاستفاده های خویش می پنداشتند از حجاز گذشت و بیشترین سرزمین های تازه گشوده شده به دست نو مسلمانان در سرزمین های ایران و روم را فراگرفت. و درست در این هنگامه بود كه زبان علی برای برملا ساختن چهره های ریو و ریا چنان از كام برآمد و كارگر افتاد كه ذوالفقارش از نیام، از اینرو عصر زودگذر اما بی مانند خلافت و امامت علی (ع) با آنهمه خطبه ها و موعظه ها كه در مسجد كوفه و در جبهه های جنگ یا موارد دیگر ایراد می كرد و نیز نامه های سراسر حكمت كه بر عاملانش در بلاد می نوشت و پاسخ هایش به معاویة ابن سفیان این نمونه نفاق كه اینك جهل و بیخبری عوام الناس و فرصت طلبان و بیخردان دنیادار او را رویاروی این آیت ایمان قرار داده بود، همه و همه در امر اشاعه دانش و آموزش از سرچشمه زلال حكمت و معرفت علی كارگر افتاد و برای همیشه تاریخ پیروان حق و پیروان باطل را رویاروی یكدیگر قرار داد.

از یكسو آموزش دیدگان در مكتب علی (ع) رفتند تا بار امانت دیانت اسلام و شیوه آزادی و آزادگی و راستی و درستی و ستم ستیزی را برای همیشه به عنوان حجتی پایدار در جهان به یادگار نهند، و از دیگر سو گمشدگان در وادی فریب و نیرنگ و از دین برگشتگان سفیانی و اموی و اموی گرایانی كه اسلام را بسان نقابی بر چهره نفاق برای اجرای مقاصد حكومتی كه به ناحق فرا چنگ آورده بودند انحرافی دیرپا در دایره حكومتی اسلامی را تدارك دیدند. با این ترتیب و بنابر آنچه گفته آمد، روزگار خلافت و امامت امیرالمؤمنین (ع) روزگار تعالیم عالیه انسانی و اسلامی و عصر درخشش آموزشهای راستین نخستین نوآور مكتب وحی و پرورش یافته در دامان نبوت بود و بی تردید پرداختن به پیشینه دانش اندوزی و مایه های حكمت و معرفت و شیوه های آموزش جهت دار و شخصیت علمی و نكته های نابی كه علی (ع) این پیشوای علم و عرفان در باب دانش و دتنشمندان و مایه های غریزی و فطری و اكتسابی و نیز توجه به درك و درایت و علم و عالم هدفمند و آگاه به زمان و مكان به جهانیان عرضه داشته و برای آیندگان به یادگار نهاده و نیز نوشته های او كه در منابع كهن مؤلفانی كه گاه با نحوه حكومت او سر ناسازگاری داشته اند، از پرمحتواترین دانستنی ها و گنجینه معرفت در خلال نزدیك به پانزده سده از تاریخ اسلام بلكه پیش از آن در تاریخ آموزش و پرورش مدون بشریت است كه رویكرد به آن امروزیان و آیندگان در صحنه حیات فرهنگ و تمدن را راهبر و دستگیری نجات دهنده است.









  1. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت 1379 ه-1960 م،2 / 179 تا 178.
  2. طبری، محمد بن حریر، تاریخ الرسل و الملوك، چاپ حوادث سال 35 ه- 3088...3066.
  3. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالنعم عامر، قاهره 1960 م 144 و 155 و 202.